"تیمون" میمون آفریقایی و "پومبا" گراز داستان اصلی "شیر شاه" را از دید خود تعریف می کنند...

در سال 1955، پنج جوان مکزیکی-آمریکایی، به دلیل عشق به بازی، تصمیم گرفتند که چگونه بازی کنند، بنابراین آنها زمین گلف خود را در وسط صحرای تگزاس جنوبی ایجاد کردند.

دارسی و تام خانواده‌هایشان را برای یک عروسی در یک مکان معین دعوت می‌کنند، اما وقتی سروکله یک سری افراد مسلح پیدا میشود که همه را گروگان گرفته اند، مراسم متوقف می‌شود. اکنون، آنها باید هر کاری که می توانند برای نجات عزیزانشان انجام دهند ، البته اگر همدیگر را نکشند.

شیر جوانی بنام «سیمبا» که فکر می کند باعث مرگ پدرش شده، خود را گناهکار می داند و از هویتش بعنوان پادشاه آینده فرار می کند.

کارمن در یک بازی واقعیت مجازی که توسط بچه ها طراحی شده است گرفتار شد. دشمن جدید، اسباب بازی ساز. این وظیفه جونی است که خواهرش و در نهایت جهان را نجات دهد.

یک واژه پرداز معمولی پس از اینکه پذیرفت به دیدن دختری در سوهو برود که آن شب در یک کافی شاپ با او آشنا شد، بدترین شب زندگی خود را می گذراند.

مأموران مکزیکی از توطئه ی ژنرال مارکز، یکی از نظامیان فاسد و باریلو، سر دسته ی بی رحم قاچاقچیان مواد مخدر، برای سوء قصد به جان رئیس جمهور مکزیک با خبر شده اند. حالا از نوازنده ی دوره گرد، ال ماریاچی کمک خواسته می شود تا دوباره با جعبه ی گیتار معروفش وارد عمل شود.

با استفاده از فناوری پیشرفته، دو کودک باید والدین جاسوس خود را نجات دهند، زمانی که توسط دشمن شیطانی گرفته می‌شوند.

داستان دربارۀ پسری به نام پیتر است که از اینکه باید اتاقش را با پدربزرگش ( رابرت دنیرو ) شریک شود ناراضی ست, و تصمیم میگیرد که از هر طریقی شده جلوی این اتفاق را بگیرد.

دادگاه به یک مربی سابق بسکتبال در لیگ خردسال دستور می دهد تا تیمی متشکل از بازیکنان دارای معلولیت ذهنی را مدیریت کند. او به زودی متوجه می شود که علیرغم شک و تردیدهایش، با هم، این تیم می توانند فراتر از آنچه تصور می کردند پیش بروند.

«ال ماریاچی» نوازنده گیتار دوره گرد وارد شهری میشود. شهری که مملو از خلافکار و آدمکش است. او از گذشته خود فراریست و به دنبال مکانی امن برای زندگیست. در ابتدای ورود به شهر مجبور به درگیری با چند خلافکار و کشتن آنها میشود و این شروع مشکلات بیشتر برای اوست.

لایتینگ مك‌ كوئین ماشین مسابقه ‌ای خوش‌ عكس همیشه برای پیروز شدن مسابقه می دهد. مك‌ كوئین در راه رسیدن به محل مسابقات قهرمانی جام پیستون در كالیفرنیا برای مسابقه دادن با دو رقیب دیرینه، به طور غیر منتظره خود را در جاده 66 شهر رادیاتور اسپرینگ می‌یابد و با شخصیت‌های این شهر آشنا می شود و می فهمد كه زندگی همانند یك سفر است نه خط پایان.

آرن که پس از کشتن پدر خود و دزدیدن شمشیر او آواره بیابان‌ها شده، مورد حمله گرگ‌ها قرار می‌گیرد، کیمیاگری به نام شاهین او را نجات می‌دهد و همراه خود به سفر می‌برد. آنها پس از مشاهده شهر هرت که در آن برده‌فروشی مرسوم است در منزل زنی پناه می‌گیرند. از سویی کیمیاگر خبیثی به نام تارتن که سابقه دشمنی با شاهین را دارد درصدد است راز زندگی ابدی را پیدا کرده انتقام خود را از شاهین بگیرد. به همین دلیل زن و آرن را به گروگان گرفته، شاهین را با این ترفند به دام می‌اندازد...

ست گكو (جرج كلونی) و برادر كوچكترش (كوئنتین تارانتینو) پس از اینكه سرقت مسلحانه خونینی را در تگزاس انجام می دهند، تصمیمی دارند از مرز گریخته و وارد مكزیك شوند. آنها یك كشیش و دو فرزندش را گروگان می گیرند تا آنها را از مرز عبور دهند. آنها غروب آن روز و پس از عبور از مرز به یك كلوب می رسند كه افراد مشكوكی در آنجا هستند. آنها تصمیم می گیرند شب را در آنجا سپری كنند اما پس از مدتی پی می برند كه صاحبان آنجا عده ای خون آشام هستند و اکنون برای نجات جانشان بایستی با آنها مقابله كنند.

ماچته (دنی تریو) یک مهاجر مکزیکی غیر قانونی است که در جریان یک توطئه چینی آمریکایی، از سوی رئیس سازمانی که وی را استخدام کرده مورد خیانت قرار می گیرد. این توطئه چینان عبارتند از یک سناتور فاسد عوام فریب آمریکایی به نام مک لاگلین (رابرت دنیرو)، یک تاجر تشنه ی قدرت به اسم بوث (جف فاهی)، و یک رئیس باند قاچاقچیان مکزیکی به اسم تورز (استیون سیگال). ماچته که در کار با چاقو و دیگر سلاح ها مهارت بی نظیری دارد، تلاش خود را برای انتقام گیری از روسای سابق اش و مبرا کردن خویش از اتهامات آغاز می کند…