آدمکشی به نام «ملوین خندان» (مارک والبرگ) برای پرداخت بدهی های دوستش، یک کار آدم ربای را قبول می کند و باید این کار را به همراه همکار غیر عادی اش انجام دهد...

آل باندی فروشنده کفش زنانه ای است که زندگی مصیبت باری دارد. او از کار خود متنفر است. همسر او زنی تنبل و پسرش بسیار بی عرضه است و همچنین دختری با عقاید تیره و تار دارد. محوریت سریال بر روی این خانواده و ماجراهای جالب و خنده داری است که برایشان اتفاق می افتد..

یک رمانتیک ناامید که فکر می کند عشق واقعی را با یک زن مسن پیدا کرده است، متوجه می شود که او ازدواج کرده است و پرتاب کردن فقط ابزاری برای انتقام از شوهر غافل او است.

از طریق یک سری سوء تفاهم، آلوین، سایمون و تئودور به این باور می رسند که دیو قرار است از دوست دختر جدیدش در شهر نیویورک خواستگاری کند - و آنها را رها کند. آنها سه روز فرصت دارند تا به او برسند و پیشنهاد را متوقف کنند.

دیو سویل، سنجاب ها و چیپت ها در حال رفتن به یک کشتی تفریحی لوکس به جوایز موسیقی بین المللی هستند. البته، آلوین نمی تواند در برابر میل به ایجاد خرابی مقاومت کند و جوندگان آوازخوان به زودی خود را در جزیره ای به ظاهر متروک می بینند...

الوین، سیمون و تئودور، سنجاب‌هایی که اکنون تحت مراقبت برادرزاده دیو سویل هستند، از ستاره شدن موسیقی پاپ فاصله می‌گیرند و به مدرسه بازمی‌گردند. تقریباً بلافاصله، آهنگسازان کوچک وظیفه عظیم نجات برنامه موسیقی مدرسه خود را با برنده شدن در مسابقه نبرد گروه‌ها بر عهده می‌گیرند. اگرچه پسرها فکر می‌کنند برنده شدن در آن آسان خواهد بود، اما جرقه‌های عاشقانه و موزیکال هنگام ملاقات با بریتانی، النور و ژانت - که به نام چیپت‌ها نیز شناخته می‌شوند، به گوش می‌رسد.

یک کمدی عاشقانه با محوریت یک پسر و یک دختر که سعی می کنند عشق خود را زنده نگه دارند و در رفت و برگشت بین نیویورک و سانفرانسیسکو برای دیدن یکدیگر تلاش می کنند.

در دهه 1980، یک درامر درست قبل از تبدیل شدن به سوپراستارهای راک توسط گروهش رها می شود. بیست سال بعد، نوازنده درام می بیند که شانس دوم او برای ستاره شدن زمانی به وجود می آید که از او خواسته می شود با گروه راک برادرزاده نوجوانش در دبیرستان اجرا کند.

با پشت سر گذاشتن دهه 1970، ران بورگاندی، خبرخوان سابق سن دیگو با رتبه برتر، بازگشت تا اولین کانال خبری بیست و چهار ساعته نیویورک سیتی را طوفانی کند.

داستان سفر مردی جوان به نام مانولو که بین دو راهی انجام انتظارات خانواده اش از او و گوش دادن به ندای قلبش گرفتار آمده است. اما او قبل از اینکه انتخاب کند که به کدام مسیر برود، وارد سفری ماجراجویانه می شود که به گستردگیِ سه جهان فانتری می باشد. جائیکه او باید با بزرگترین ترس خود رو به رو شود.

داستان دختری كه وقتی با آقای رایت ملاقات می كند می فهمد كه مجبور است آداب معاشرت با دیگران را فرا بگیرد.

داستان این سریال درباره شکل گیری دوستی یک بیوه زن به شدت زخم خورده با یک زن آزاداندیش اما دارای رازی هولناک، می باشد.

«ریچ» (اوون ویلسن) و «فرد» (جیسن سادیک) دو دوست صمیمی‌اند، و هردو چندین سال است که ازدواج کرده اند. اما وقتی که این دو مرد در خانه از خود بیقراری و بی حوصلگی نشان می دهند، همسرانشان تصمیم میگیرند تا یک هفته به شوهرانشان اجازه دهند تا هر کاری که دلشان می خواهد انجام دهند، بدون اینکه مورد مواخذه یا کوچکترین سوالی قرار بگیرند. این موضوع در ابتدا شبیه یک رویا برای ریک و فرد می باشد. اما آنها به زودی متوجه می شوند که رویایی که آنها از زندگی مجردی داشتند به طور فاحش و البته خنده داری با جهان واقعیت فرق دارد...

«ران بورگاندی» یک گوینده تلویزیونی بسیار ماهر در دهه هفتاد در شهر سن دیگو است که همیشه بعنوان بهترین گزارشگر در شبکه تلویزیونی سن دیگو فعالیت کرده است. اما زمانیکه یک گزارشگر زن جوان از راه میرسد...

داستان سه مادر پُرکار که هیچگاه از زحماتشان قدردانی نمی شود. بنابراین برای خلاص شدن از زندگی روزمره، تصمیم می گیرند خودشان را از قید و بندهای زندگی رها کرده و برای شاد بودن آزادی عمل بیشتری را در اختیار خود قرار دهند.