آواتار امروزی ویشنو، خدای هندو، که اعتقاد بر این است که برای محافظت از جهان در برابر نیروهای شیطانی به زمین فرود آمده است.

زندر کیج اینبار در مقابل گروهی به سرکردگی ژیانگ قرار میگیرد تا از دسترسی این گروه به سلاحی مرگبار با نام "جعبه پاندورا"، جلوگیری کند.

مردی که برای غوطه ور شدن خاکستر پدربزرگ فقیدش از طریق قطار سریع السیر چنای به رامسوارام سفر می کند، پس از کمک به دختر دان و پسرعموهایش برای سوار شدن به قطار، خود را دچار مشکل می کند.

"جای ویردان سینگ" و "میرا پاندیت" در لندن با یکدیگر آشنا شده، عاشق هم شده و یکدیگر را به خانواده هایشان معرفی می کنند. اما پس از مدت کمی از هم جدا شده و "میرا" به هندوستان بازمی گردد و "جای" به آمریکا می رود. دوست "جای" سعی می کند او را متقاعد کند تا به دنبال عشقش برود...

داستان یک گروه بازنده که هنگامی که در تلاش برای دزدیدن بزرگترین الماس در هند هستند، میلیون ها طرفدار پیدا می کنند.

شمشر پاتانیا رویای همیشگی خود را برآورده می کند و عضو نیروی هوایی هند می شود. همانطور که او با چالش های سختی روبرو می شود، پتی باید از محدودیت های خود فراتر رود تا تبدیل به یک قهرمان واقعی شود.

در 25 ژوئن 1983، زمین کریکت لردز شاهد بود که 14 مرد دو بار قهرمان جهان غرب هند را شکست دادند و هند را به صحنه جهانی کریکت بازگرداندند.

داستان درباره چهار دوست است که سفری پرماجرا به مانالی در دامنه کوه های هیمالیا می روند. بانی(رانبیر کاپور) با رفیق اش آوی(آدیتیا روی کاپور) و آدیتی(کالکی کوشین) در ایستگاه قطار منتظر قطاری به مقصد مانالی هستند که با ناینا(دیپیکا) آشنا می شوند.....

سه پسر و سه دختر به دنبال عشق واقعی خود هستند و در همین حال که آن ها هم دیگر را پیدا میکنند به هم دروغ های می گویند که دستشان رو می‌شود و دروغ های آن ها مشخص میشود...

یک مرد با انتقام گیری شخصی برای اصلاح اشتباهات موجود در جامعه وارد عمل می شود، در حالی که در همین حین سعی می کند قولی را که سال ها پیش داده بود به شخصی داده بود،عملی کند. او با یک قانون شکن هیولا بسیار خطرناک و نترس روبرو می شود که باعث رنج بسیار شدیدی در جامعه شده است.

داستان علاءالدین خلجی، حاکم دوم سلسله خلجی، و عشق وسواس گونه اش به ملکه موروار، پدماوتی، که به زیبایی، هوش و شجاعت مشهور است …

یک جاسوس هندی رهبر گروهی از مزدوران را که نقشه‌های شومی برای هدف قرار دادن میهن خود دارند، می‌گیرد.

داستان رابطه‌ی میان یک پدر پیر و دختر جوانش که با هم شرط گذاشته اند زیاد کاری به کار یکدیگر نداشته باشند و فقط از لحاظ عاطفی یکدیگر را حمایت کنند.

داستان فیلم درباه یک مرد فقیر است که در یک روستای کوچک زندگی خود را به سر می برد تا آن که رفیق قدیمی اش به عنوان یک بازیگر معروف دوباره به آنجا می رود...

در دهه ۱۹۷۰، «اوم» (شاهرخ خان) که یک بازیگر بلند پرواز است به قتل می رسد. اما طولی نمی کشد که در عصر حاضر دوباره متولد می شود. او شروع می کند به تحقیق درباره ماجرای مرگش و همینطور پیدا کردن «شانتی»، عشق زندگی سابقش.