الیوت استابلر برای مبارزه با جرایم سازمان یافته به اداره ی پلیس نیویورک سیتی باز می گردد. اما اداره شهر و پلیس به طور چشمگیری در دهه ای که او از آن دور بوده، تغییر کرده است و او باید با سیستم عدالت کیفری سازگار شود..

یک افسر خدمات خارجی در لندن تلاش می کند تا از حمله تروریستی که قرار است به شهر نیویورک حمله کند جلوگیری کند، اما زمانی که به خاطر جنایت هایی که مرتکب نشده است، مجبور به فرار می شود.

یک آرایشگر جوان که به تازگی وارد یک شهر کوچک لوئیزیانا شده است، در سالن محلی کار پیدا می کند، جایی که گروه کوچکی از زنان پیوند دوستی نزدیکی با هم دارند و از او به جمع استقبال می کنند.

تاریکی شوم به یک مزرعه به ظاهر آرام آفتابگردان در داکوتای شمالی حمله می کند و خانواده سولومون در اثر سوء ظن، ضرب و شتم و قتل از هم می پاشند.

شخصی که نماینده‌ی بیمه یک شرکت رباتیک می‌باشد به طور مداوم یک ربات دستکاری شده در مورد بررسی قرار می دهد و آنچه کشف می کند پیامدهای عمیقی برای آینده بشریت دارد.

داستان فیلم در مورد رقابت «کام برادی» (ویل فرل) دموکرات و «مارتی هاگینز» (گالیفیاناکیس) جمهوری خواه برای ریاست جمهوری آمریکا است...

یک پیرمرد خوب و خوش اخلاق ادعا می کند که بابا نوئل واقعی است، اما مردم فکر می کنند او عقلش را از دست داده و باید تحت مراقبت قرار بگیرد. یک وکیل جوان از روی دلسوزی سعی دارد در دادگاه ثابت کند که این پیرمرد واقعا بابا نوئل است...

مایک بنینگ که مامور سابق اخراج شده محافظین رئیس جمهور می باشد، طی یک حمله تروریستی به کاخ سفید، به وظیفه فراخوانده می شود. بنینگ با استفاده از دانسته های قبلی خود به عنوان یک مامور سرویس مخفی و با کمک امنیت ملی سعی دارد که رئیس جمهور را نجات دهد...

آرامش یک خانواده ی خوشبخت پس از این که یک قاتل سریالی در مجاورت آنها جرایمی مرتکب می شود , از هم می پاشد.

ریک استیونز نوجوان روی نینا پنینگتون (سلنا گومز) کراش دارد. آنها با هم به یک سفر دوستانه را شروع میکند در حالی که نینا در جدال با دوست پسر سلطه گر خود کوین است...

یک دانش آموز سال اولی گوشه گیر با دو دانش آموز سال آخر ارتباط برقرار می کند و همین آشنایی سبب می شود تا او با دنیای واقعی پیرامونش بیشتر آشنا شود...

«فرانک هاریگن» (ایست وود)، مأمور مخفی کهنه کار آمریکایی، در حال تحقیق در باب تهدید احتمالی به جان رئیس جمهور امریکاست و خیلی زود مردی به نام «بوت» (مالکوویچ) با «هاریگن» تماس می گیرد و می گوید که خیال دارد رئیس جمهور را بکشد...