داستان دو فرد با روحیات متفاوت که از گوشه های مختلف ایالات متحده پیوندی تله پاتیک ایجاد می کنند که به آنها اجازه می دهد تجربیات دیگران را ببینند، بشنوند و احساس کنند و پیوندی ایجاد کنند که ناگسستنی باشد.

طلوع جنگ جهانی سوم است. در کوه‌های غربی آمریکا، گروهی از نوجوانان با هم متحد می‌شوند تا از شهر و کشورشان در برابر تهاجم نیروهای شوروی دفاع کنند.

در دهه 1980 هالیوود، جانی کیج، هنرپیشه هنرهای رزمی، به دنبال همبازی گمشده خود در میان لس آنجلس مملو از مبارزان تشنه به خون می گردد.

یک دانش‌آموز محبوب دبیرستانی که مورد تحسین همسالانش قرار می‌گیرد، تصمیم می‌گیرد یک روز را از مدرسه مرخصی بگیرد، و برای آن نهایت تلاش خود را می‌کند و این باعث ناراحتی مدیرش می‌شود که هر کاری برای متوقف کردن او انجام می‌دهد.

فرانسیس دختر نوجوان هفده ساله‌ای است که در تابستان 1963 برای گردش و مسافرت به همراه خانواده اش به شمال نیویورک می‌روند. پدرش یک دکتر است و از فرانسیس انتظار دارد که به دانشگاه برود و با یک دکتر ازدواج کند. فرانسیس با یک مربی رقص به نام جانی اشنا می‌شود. رقاصه‌ای که با جان می‌رقصد حامله می‌شود و از کار باز می‌ماند. فرانسیس بدون اگاهی خانواده اش آمادگی خود را برای رقص اعلام می‌کند تا با اینکار به انها کمک کند. جانی می‌پذیرد. از آنروز جانی مربی رقص فرانسیس می‌شود و تمام وقت با او کار می‌کند. کم کم بین آنها عشقی به وجود می‌آید. فرانسیس می‌ترسد آنرا با پدرش در میان بگذارد. زیرا به طور قطع پدر حاضر نمی‌شود دخترش با یک مربی رقص ازدواج کند...

پنگ در تلاش برای زندگی بر اساس شرایط خود، جامعه گله غازهای خود را ترک می کند، اما وقتی دو جوجه اردک را از دست یک گربه عجیب و غریب اما مرگبار نجات می دهد، آن دو مانند یک والدین به پنگ می چسبند. این سه نفر سفری زیبا و خطرناک را از میان کوه‌ها و دریاچه‌ها، جنگل‌های بامبو، غارهای مرمری و دره‌های عمیق رودخانه آغاز می‌کنند تا به گله‌های مربوطه خود برسند.

«ناتالی» دختری 17 ساله است که فکر می کند در زندگی اش همه چیز دارد و هیچ کم و کاستی احساس نمی کند، تا اینکه عاشق پسری می شود که هیچ چیزی برای از دست دادن ندارد...

آندرا نویسنده‌ای که مدتی حرفه‌ای بوده، با نیک دکتری که نویسنده نیز می باشد، رابطه‌ای برقرار می‌کند.