گروهی از موتورسواران حومه شهر که به دنبال ماجراجویی هستند، به جاده می‌روند، اما زمانی که با یک باند نیومکزیکو به نام دل‌فوگوس مواجه می‌شوند، بیشتر از آن چیزی که میخواستن، به دست می‌آورند.

داستان سریال حول شخصیتی مرد جوانی به نام Kyle Barnes متمرکز شده است که از کودکی روح و جانش تحت تسلط شیاطین قرار گرفته است و حال قصد دارد با کمک کشیشی به نام Anderson که خود نیز به نحوی تحت تسلط شیاطین می باشد علت این امر را دریافته و به زندگی عادی خود بازگردد.اما در تلاش برای یافتن پاسخ پرسش های خود با حقایقی آشنا می گردد که نه تنها سرنوشت او بلکه سرنوشت کل بشریت را می تواند تغییر دهد...

شخصی به اسم تیم کرنی که در گذشته تفنگدار خلافکاری بوده و در زندان به سر می برد. با پیشنهادی روبرو می شود. مامور مبارزه با مواد مخدر به او پیشنهاد می دهد که برای عفو مجازاتش، خودش را بجای یکی از قاچاقچیان بزرگ مواد مخدر به نام بابی زد، که حالا کشته شده است معرفی کند و با یک گروگان تعویض شود. اما همه چیز آنطور که می خواهند پیش نمی رود

نیک به فرزندان خود پیشنهاد می دهد تا به یک سفر جاده ای طولانی مدت بروند اما..

یک بیگانه به شکل شوهر یک بیوه جوان ویسکانسین در می آید و او را وادار می کند تا او را به نقطه عزیمت خود در آریزونا ببرد. ماموران دولتی بی اعتماد، همراه با دانشمندی دوسوگراتر، به امید رهگیری آنها را تعقیب می کنند.

دختری با موهای بلند جادویی بنام راپونزل، تمام زندگی‌اش را در یک برج گذرانده است. اما یک دزد فراری تصادفا به او بر می خورد، و حالا راپونزل تصمیم میگیرد به همراه او برای اولین بار قدم به دنیای بیرون بگذارد و بفهمد که واقعا چه کسی است.

همانطور که راپونزل برای تاج گذاری خود به عنوان شاهزاده تاج آماده می شود، یک شب فراموش نشدنی دوباره موهای او را تغییر می دهد!

«جان کانر» (استال) حالا بیست و پنج ساله است و T-X، پیش رفته ترین و پیچیده ترین روبات / انسان «اسکای نت» از دل زمان فرستاده می شود تا کار ناتمام T-1000، ماشین قبلی را به اتمام برساند. حالا تنها امید «کانر» برای زنده ماندن، «نابودگر» (شوارتسنگر)، آدم کش مرموز قبلی است...

یک زوج متاهل به نام جف (کورت راسل) و امی تیلور (کاتلین کوینلان) در مسیر رانندگی خود، پس از تصادف با ماشین دچار مشکل می شوند. این دو که در صحرای نیومکزیکو گیر افتاده اند، زمانی که یک راننده کامیون در حال عبور به نام رد بار (جی.تی. والش) پیشنهاد می کند امی را به کافه ای نزدیک ببرد تا کمک بگیرد، استراحت می کنند. در همین حال، جف می‌تواند ماشین را تعمیر کند و راهی کافه شود، اما همسرش گم شده و بار ادعای نادانی می‌کند. سپس جف جستجوی دیوانه وار برای امی را آغاز می کند.

یک طراح جدول نشریات (ساندرا بولاک) عاشق یک فیلمبردار شبکه ی (توماس هیدن چرچ) CNN می‏شود و باور دارد که وی عشق گمشده ی زندگی اوست و تمام تلاشش را می‏کند تا به او بفهماند که آن دو برای یکدیگر آفریده شده اند...

داستان این فیلم مربوط میشود به مردی به نام ویل مونتگامری(نیکلاس کیج) ، که یک سارق حرفه ای و سابقه دار است . دختر اون توسط همکار قدیمی*اش دزدیده میشود و فقط 12 ساعت وقت دارد تا 10 میلیون دلار پول را برای آزادی دخترش فراهم کند...

در دهه ی 1860، این افسانه شکل می گیرد که ساختمان «هیل هاوس» در تسخیر ارواح شیطانی است. صد و سی سال بعد، «دکتر دیوید مارو» (نیسن) که به سرگذشت «هیل هاوس» علاقه مند است، سه نفر را به آن جا می برد تا در مورد اختلال در خواب آدم ها مطالعه کنند...

داستان فیلم پیرامون زندگیِ "برندون بورلسورث" می باشد، کسی که احتمالاً بعنوان بزرگترین بازیکن فوتبال دانشگاهی آمریکا شناخته میشود.

«مایلز» (جیاماتی) معلم و نویسنده ی ناموفقی است که در میان سالی از همسرش جدا شده است. «جک» (چرچ) نیز دوستی صمیمی است که «مایلز» او را از دوران دانشجویی می شناسد. «جک» قرار است هفته ی آینده ازدواج کند و «مایلز» به عنوان هدیه ی ازدواج به او پیشنهاد می کند که یک هفته ای به کالیفرنیا بروند...

هازارد کانتی، جنوب امریکا. دو پسر عمو، «بو» (اسکات) و «لوک دوک» (ناکس ویل)، با کمک دختر عموی شان «دیزی» (سیمپسن) و عمویشان «جسی» (نلسن)، می کوشند مزرعه شان را از دست رئیس فاسد شورای منطقه، «هاگ» (رنولدز) و «کلانتر راسکو پ. کولترین» (گینی) نجات بدهند...