داستان این مینی سریال حول یک مهمانی بسیار مجلل جریان دارد که درون آن یک قتل رخ می‌دهد و تمامی اعضا حاضر در مهمانی به عنوان قاتل در نظر گرفته می‌شوند.

مارشال رایلن گیونز به زادگاهش در شهری کوچک و فقیرنشین در شرق كنتاكی منتقل می‌شود. در آنجا دوست دوران جوانی‌اش را ملاقات می‌كند كه در گذشته با یكدیگر در معدن ذغال سنگ كار می‌كرده‌اند. او اكنون یكی از فعالان نژادپرستی بوده و به تازگی در یكی از كلیساهای سیاه پوستان بمب‌گذاری كرده است.

سریال اقتباسی از رُمان ۱۱.۲۲.۶۳ استیفن کینگ و درباره یک معلم مدرسه به نام جیک اپینگ است که با استفاده از دریچه ایی به گذشته بازمیگردد تا از ترور جان اف کندی در تاریخ ۲۲ نوامبر ۱۹۶۳ و همچنین از ترور مارتین لوتر کینگ و جنگ ویتنام جلوگیری کند. اما…

جان بریکر و معاون بوگل بیرکلاو حکمی دریافت می‌کنند تا برای تحویل یک جنایتکار خطرناک به خارج از کشور بروند. اما زمانی که به یک شهر کوچک می‌رسند، متوجه می‌شوند که باید از ساکنان این شهر در برابر یکی از بی‌رحم‌ترین گروه‌های جنایتکار، محافظت کنند و.....

«دکتر لاول» (نیسن)، در شهری در کنار جنگل های کارولاینای شمالی، «نل» (فاستر) را پیدا می کند؛ دختری سی ساله ای که سال هاست در قلب جنگل ها، در کلبه ای با مادر لالش زندگی می کرده است. مادر «نل» به تازگی مرده و همین باعث توجه دیگران به «نل» شده است. در نخستین برخوردها «دکتر لاول»، «نل» را وحشی، هراسان از انسان و نور و شهر و هر وجهی از تمدن می بیند. اما دخترک هوشمند است...

یک افسر پلیس لس آنجلس و همکار K-9 او سعی می کنند یک توطئه گسترده را که در شهر خفه شده است را کشف کنند.

دختری به نام جیل پاریش یک سال پیش توسط قاتل سریالی ربوده شده بود ولی بعد مدتی موفق شد فرار کند. اکنون که یک سال از ربوده شدن جیل میگذرد خواهر او مالی یک شب ناپدید میشود و جیل فکر میکند که کار آن قاتل سریالی است و برای اثبات این موضوع دست به کار های خطرناکی میزند..

داستان خانواده ای که در مزرعه ای نوساز مورد حمله یک گروه خلافکار قرار گرفته و باید با آنها برای نجات جان خود مبارزه کنند.

یک تفنگچی پیر و دخترش باید با عواقب گذشته خود روبرو شوند، زمانی که پسر مردی که او سال ها پیش او را به قتل رسانده می رسد تا انتقام خود را بگیرد.

«رونی» (مایلی سایرس) به اصرار مادرش به یک شهر کوچک ساحلی آمده و باید تابستان را با پدرش «استیو» (گرگ کینر) در آنجا بگذراند. پدر رونی یک پیانیست است و رونی در این شهر موسیقی و عشق را با هم تجربه میکند.

در سپتامبر ۱۹۷۱، گروهی از نو سربازان آمریکایی برای تمرینات نظامی به فورت پالک، تایگرلند می آیند، که منطقه ای شبیه مرداب های ویتنام است. این مکان آخرین توقفگاه آنان قبل از اعزام به ویتنام و شرکت در نبرد واقعی می باشد…

در جریان دادگاه رسیدگی به شکایتی علیه یک شرکت اسلحه سازی، فردی به نام «زیکن فیچ» (هاکمن) از طرف شرکت استخدام می شود تا تک تک اعضای هیأت منصفه را شناسایی کند. او در مورد تقریبا همه ی اعضا موارد اتهام برانگیز پیدا می کند و فقط متوجه می شود که دو عامل را نادیده گرفته بوده است: یکی «نیک ایستر» (کیوساک)، از اعضای هیأت منصفه که نقشه های خاص خود را دنبال می کند و «مارلی» (وایس)، زنی مرموز که برنامه هایی سرهم کرده تا باقی اعضای هیأت منصفه را هم رأی خودش گرداند...

این فیلم داستان واقعی مدیر یک تیم ورزشی به نام «بیلی بین» ( برد پیت ) را روایت می کند. بیلی بین کسی بود که موفق شد با بودجه ای اندک و تنها با استفاده از قوانین غیرعرفی بازی بیسبال، رقیبان بزرگ و ثروتمند خود را شکست دهد. این فیلم براساس کتابی با عنوان " مانیبال: هنر پیروزی در یک بازی ناعادلانه " نوشته مایکل لوئیس ساخته شده است.

کارمند شرکت فدرال اکسپرس به نام «چاک نولاند» طی سانحه‌ی هوایی و به دنبال سقوط هواپیما وارد یک جزیره‌ی دور افتاده می‌شود و مجبور است تا زمان رهایی از آنجا، تنها زندگی کند.

داستان فیلم پیرامون زندگیِ "برندون بورلسورث" می باشد، کسی که احتمالاً بعنوان بزرگترین بازیکن فوتبال دانشگاهی آمریکا شناخته میشود.