داستان آشنایی لازارو، پسر کشاورزی که عده‌ای او را ساده ‎لوح می‎خوانند با تانکردی، پسری نجیب‎زاده که توسط آرزوها و تصوراتش نفرین شده است، می‎باشد.

«گوییدو» ی یهودی (بنینی) شیفته ی یک معلم مدرسه به نام «دورا» (براسکی) می شود و با استفاده از طنز و شوخی سرانجام به هدفش می رسد و با او ازدواج می کند. اما چند سال بعد، او از همین حس طنز و شوخی خود باید بهره ببرد تا پسرش را در اردوگاه کار اجباری حفظ کند...

سه داستان مختلف به وسیله هتل "ممفیس" و روح "الویس پریسلی" به هم مرتبط می شوند، که در آن یک زوج ژاپنی در آمریکا به هتل می روند...

سه مرد هم بند در زندان لویزیانا بخاطر جرمی که مرتکب نشده اند در زندان بسر می برند و تصمیم به فرار دارند...