جکی براون مهماندار هواپیمایی است که پول های یک فروشنده اسلحه را جابه جا می کند. وی در یکی از ماموریت های خود توسط دو نفر از مامورین پلیس دستگیر می شود. آنها از وی می خواهند که با آنها همکاری کرده و باعث دستگیری فروشنده اسلحه و در نتیجه آزادی خود شود. جکی می داند که درصورت لو دادن حتی نام رئیس خود، زنده نخواهد ماند.

کیت ریپلی، دزد کهنه کار، قبل از بازنشستگی، می‌خواهد آخرین کار خود را انجام دهد تا بدهی خود را به اوباش روسی بازپرداخت کند. او از دزد با استعداد گابریل مارتین کمک می گیرد و این جفت یک استراتژی برای سرقت دو تخم مرغ فابرژ بسیار ارزشمند طراحی می کنند.

یک افسر خدمات خارجی در لندن تلاش می کند تا از حمله تروریستی که قرار است به شهر نیویورک حمله کند جلوگیری کند، اما زمانی که به خاطر جنایت هایی که مرتکب نشده است، مجبور به فرار می شود.

پس از ربوده شدن یک هواپیما توسط تروریست ها، نیروهای دلتا برای حل بحران اعزام می شوند.

یک متخصص امنیتی مجبور می شود به قصد پرداخت باج خانواده اش، بانکی را که از آن محافظت می کند سرقت کند.

«ماریون کرین» (هیچ)، منشی یک آژانس معاملاتی، از محل کار خود چهارصد هزار دلار می دزدد و به امید یک زندگی رؤیایی با محبوبش «سام لومیس» (مورتنسن)، به سمت کالیفرنیا می گریزد. اما در راه، اسر توفانی سخت می شود و در متلی اقامت می کند که صاحب آن، «نورمن بیتس» (وون) است...

شخصی که نماینده‌ی بیمه یک شرکت رباتیک می‌باشد به طور مداوم یک ربات دستکاری شده در مورد بررسی قرار می دهد و آنچه کشف می کند پیامدهای عمیقی برای آینده بشریت دارد.

زني پس از يک تصادف اتومبيل در راه مالهالند دچار فراموشي مي شود. کمي بعد او با دختري به نام "بتي" آشنا مي شود و "بتي" براي کمک به زن اعلام آمادگي مي کند و ...

یک خبرنگار تلویزیونی خود را درگیر خشونت ها و اتفاقات ناخوشایند برخاسته از کنوانسیون ملی دموکرات ها در سال 1968 می بیند.

پسر جوان برازنده ی که با اختلال شخصیتی خود کنار آمده، باید از دختری فراری در برابر دوست پسر سابق و همدستان فاسد او حمایت کند .

هنگامی که یک پلیس بازنشسته جسد فردی غریبه را پیدا می‌کند ، تصمیم می‌گیرد تا قاتل او را پیدا کند. اما ناخواسته خانواده‌اش را در معرض خطر قرار می‌دهد و…

داستان دختری به نام "بریجت" که به اصرار برادرش به خانه برمی گردد تا با مادر ناخوش احوال و بی میلی پدرش به رها کردن زندگی شان با هم کنار بیاید.

یک کلانتر پیر که علاوه بر کوه مشکلات شخصی‌اش ، باید با یک سری از قتل‌های خونین هم سر و کله بزند. او که اصلا به وجود موجوداتی مانند گرگینه‌ها اعتقاد ندارد ، باید دلیلی منطقی برای قتل‌هایی که انگار یک گرگ بسیار بزرگ به مردم حمله کرده و آن‌ها را دریده است ، بیابد و…

کانر مید(متیو مک‌کانهی) مرد خوشگذرانی است که با دختران زیادی رابطه داشته است. برادر او پل که می‌خواهد ازدواج کند او را برای جشن عروسی خودش دعوت می‌کند او که با ازدواج مخالف است تمام سعی خود را برای برهم زدن ازدواج برادرش می‌کند.

«جک» که یکی از پیشگامان تجارت اینترنتی است که تلاش می کند اخلاقیات را زیر پا نگذارد و وارد دنیای خلاف، جنایتکاران، معتادان و ... نشود.