در آینده نزدیک، یک "لاتاری بزرگ" که به تازگی در کالیفرنیا تأسیس شده است یک آپشن جالب به قرعه کشی خود اضافه کرده است، برنده را قبل از غروب آفتاب بکشید تا به طور قانونی چک چند میلیارد دلاری او را تصاحب کنید...

میچ، فرانک و بیان سه دوستی هستند که در مواجهه با زندگی واقعی و شخصی خود، از خواب و خیال بیدار می شوند. بنابراین پیشنهاد می دهد که آنها دوره های شبانه خود را در منزل جدید میچ در یک کمپ دانشجویی برپا کنند تا بدینوسیله به روزهای شیرین خود باز گردند...

بر اساس کتاب کمیک بسیار زیرزمینی به همین نام، یک راهب تبتی مربی یک پانک جوان خیابانی می‌شود و سعی می‌کند به او یاد دهد چگونه از طومار قدرت نهایی در برابر یک سازمان مخفی نازی که به دنبال تسلط بر جهان است محافظت کند.

دو نماینده پرانرژی که ویژگی های اخلاقی مناسبی ندارند تصمیم می گیرند عضو یک اتحادیه شوند. در آنجا آنها یاد خواهند گرفت حتی اگر کسی را دوست نداشته باشند، باید رفتار مناسبی با او داشته باشند...

پسری دروغگو و لافزن که از خانواده اش رانده شده، فرصتی می یابد تا یک تیم هاکی را در مسابقات نیمه حرفه ای رهبری کند، و به تمام حرف هایی که درباره اش می زنند خاتمه دهد...

«جی» و «باب» پی میبرند که کتاب مصوری که دوستشان قبلا با الهام گرفتن از زندگی آن دو منتشر کرده، قرار است به زودی تبدیل به یک فیلم شود و روی پرده سینما برود. آن ها تصمیم می گیرند سازندگان فیلم را پیدا کرده و کارشان را متوقف کنند...

یک تمدن بیگانه توسط فضانورد چاک بیکر، که معتقد است این سیاره خالی از سکنه بوده، مورد تهاجم قرار می گیرد. بیکر که توسط ارتش تحت تعقیب است، باید قبل از اینکه کشتی بدون او وارد مدار شود، به کشتی خود بازگردد.

چهار دوست دانشگاهی برای بازیابی یک نوار غیرقانونی که اشتباهاً برای یک دوست زن پست شده بود، یک سفر جاده ای را آغاز می کنند.

داستان فیلم درباره یک دانشجوی دانشکده افسری آتش نشانی و ۲ استاد دانشگاه و یکی از محققین دولت هست که روی پرونده موجودات فضایی که بر اثر برخورد یه شهاب سنگ روی زمین بوجود میایند، کار میکنند...

دو رفیق پس از یک شب مهمانی از خواب بیدار می شوند و نمی توانند به یاد بیاورند که ماشین خود را کجا پارک کرده اند.

داستان فیلم بر پایه داستان چهار پسر به نام جیمی، آز، کوین، فینچ است که در تلاشند تا قبل از پایان دبیرستان باکرگی خود را از دست بدهند و همچنین سرکرده آنها استیو استیفلر است...

جیم و دوستانش اکنون در کالج هستند و تصمیم می گیرند برای تفریح در خانه ساحلی ملاقات کنند.

بیش از یک دهه از آخرین باری که جیم و میشل و استیفر و دیگر بچه ها دوران نوجوانی را با مشکلات خاص خودشان سپری کردند می گذرد. آنها به تازگی قرار گذاشته اند تا در آخر هفته دوباره دور یکدیگر جمع شوند و یاد و خاطره های گذشته را زنده کنند. اما با ورود دختری دبیرستانی به جمع آنها، بار دیگر مشکلات قدیمی نمایان می شود...

این مراسم عروسی جیم و میشل و جمع شدن خانواده ها و دوستان آنها از جمله دوستان قدیمی جیم از دبیرستان و خواهر کوچک میشل است.

منفرد، سید و دیگو در می یابند که عصر یخبندان رو به اتمام است، و با دیگران برای رفتن به زمین‌های بلندتر، همراه می شوند. در طول این سفر آن‌ها می فهمند که منفرد تنها ماموت پشمالو باقیمانده در دنیا نیست.