مرد جوانی در شهر نیویورک با قابلیت های عنکبوت وار برای مبارزه با جرائم و جنایت ها همانند یک ابر قهرمان می جنگد و در عین حال سعی دارد همانند دیگر انسان های عادی زندگی کند.

اَبی آرکین، بازپرس مرکز مبارزه با بیماری‌ها، پس از تبدیل شدن همکارش به موجودی دیگر، متوجه می‌شود که باتلاق لوئیزیانا اسرار زیادی را در خود پنهان کرده است…

جکی پاورز برای جلوگیری از حضور پسرش بدر فعالیت های جنایتکارانه به هر اقدامی دست می زند. حضور کارفرمای اوباش تحت تعقیب ، و برخورد تصادفی در یک غذاخوری کنار جاده مسیر جدیدی را یش روی او قرار می دهد.

پس از اینکه خانواده ای مجبور می شوند برای سلامتی پسرشان به محل زندگی خود نقل مکان کنند، آنها شروع به تجربه رفتارهای ماوراء طبیعی در خانه جدید خود می کنند و تاریخچه ای شوم را کشف می کنند.

در صحنه یک قتل عجیب، کارآگاه قتل لس آنجلس، توماس داگت، یک پیشگویی مرگبار آسمانی را کشف می کند که اکنون روی زمین محقق می شود. در مبارزه خود برای متوقف کردن نیروهای شیطانی، او یک متحد بعید در معلم مدرسه ابتدایی پیدا می کند.

یک متخصص امنیتی مجبور می شود به قصد پرداخت باج خانواده اش، بانکی را که از آن محافظت می کند سرقت کند.

داستان زنی به‌نام سوفیا که همسرش در یک تصادف آسیب مغزی می‌بیند و حالا تنها چیزی که سوفیا را یاد همسر قدیمی‌اش می‌اندازد یک تابلو از او است. اما رفته رفته تابلو باعث وحشت او می‌شود و سوفیا شک می‌کند که آیا تابلو تسخیر شده است یا خودش به جنون رسیده.

داستان فیلم از آن‌جایی آغاز می‌شود که یک راهبه، خود را برای انجام جن گیری آماده می‌کند. وی در طی این امر، با نیروی اهریمنی عجیبی رو به رو می‌شود. به صورت مشکوکی، این نیروی اهریمنی به گذشته‌ی این راهبه مرتبط است و ....

در روستایی درست وسط یک صحرای بزرگ زن جوانی به نام والری (با بازی آماندا سیفراید) زندگی می کند که عاشق مرد فقیر چوب بری به نام پیتر (با بازی شیلو فرناندز) است. اما...

تجاوز یک مرد مدرن به جزیره آمازون ها، خدای جنگ زندانی را قادر می سازد تا فرار کند و پرنسس دایانا مسئولیت بازپس گیری او را بر عهده می گیرد.

پسر دوک، جنگجویان بیابانی را علیه امپراتور و دشمن شیطانی پدرش رهبری می‌کند تا دنیای را از دست فرمانروایی امپراتور آزاد کند.

«والتر اسپارو» (جیم کری) غرق در رمانی می شود که گمان می کند درمورد او نوشته شده است. هرچه بیشتر درگیر این رمان می شود، تشابهات بیشتری بین آن رمان و زندگی خودش کشف می کند.

یک وکیل جوان آرمان گرا و همکارش به نمایندگی از یک تشکیلات حقوقی پرونده ای را بر ضد یک شرکت بیمه فاسد قبول میکند...

«هلن لایل» (مدسن)، دانشجوی دکترای رشته ی مردم شناسی که پایان نامه ی تحصیلی اش درباره ی افسانه ی جانی مرموزی معروف به «آبنبات فروش» و جنایت های او در حدود سال 1890 است، با وقوع یک رشته قتل های همانند در ناحیه ی جنایت خیز کابرینی گرین شیکاگو، به آن جا می رود و گفته های اهالی منطقه را مبنی بر این که این جنایات را «آبنبات فروش» مرتکب شده، منطقی می یابد.

در دهه ی 1860، این افسانه شکل می گیرد که ساختمان «هیل هاوس» در تسخیر ارواح شیطانی است. صد و سی سال بعد، «دکتر دیوید مارو» (نیسن) که به سرگذشت «هیل هاوس» علاقه مند است، سه نفر را به آن جا می برد تا در مورد اختلال در خواب آدم ها مطالعه کنند...