یک شکارچی بدنام با بازگشت به سیاره خانه خود یعنی پاندورا، اتحاد غیرمنتظره ای با تیمی از افراد با توانایی ها و دیدگاه های مختلف تشکیل می دهد. آنها باهم با هیولاهای بیگانه و راهزنان خطرناک مبارزه می کنند تا از دختر جوانی که کلید قدرت را در دست دارد محافظت کنند...

زمانی که پو به عنوان رهبر معنوی دره صلح انتخاب می شود، وظیفه ی او این است که یک جنگجوی اژدهای جدید بیابد و به او آموزش های لازم را بدهد، با این حال با پیدا شدن سر و کله یک جادوگر قدرتمند و خطرناک که قابلیت تغییر شکل را دارد، اوضاع به سرعت تغییر میکند و تمام توجه و تمرکز پو صرف مبارزه و حفظ سلامت اهالی دره صلح می شود، اما در این راه او دوست جدیدی پیدا می کند که ...

هنگامی که پسر یک کوسه به طور تصادفی در حین شکار کشته می شود، طعمه احتمالی او و برادر گیاهخوارش تصمیم می گیرند از این حادثه به نفع خود استفاده کنند.

در سال ۱۹۳۳ تهیه کننده ای جاه طلب بازیگران و خدمه یک کشتی را متقاعد می کند که برای فیلمبرداری به جزیره جمجمه بروند. در آنجا آنها با کونگ، میمون غول پیکری برخورد می کنند که در همان ابتدا عاشق بازیگر اصلی، آن درو، می شود.

مارگوت و پسرش کلود تصمیم می‌گیرند تا با خواهرش پائولین ملاقات کنند، پس از اینکه او اعلام کرد با مالکوم نه‌چندان تاثیرگذار ازدواج می‌کند.

یک زوج شکارچی کم عقل که از روستای بدویشان اخراج شده اند، سفری حماسی را در جهان آغازینشان آغاز میکنند...

دو نفر از علاقه مندان به پرندگان سعی می کنند رکورددار جهانی گستاخ و بداخلاق را در یک رقابت یک ساله لکه بینی پرنده شکست دهند.

در یکی شهر های کوچک تگزاس، مردی بنام برنی با یک زن بیوه ثروتمند آشنا شده، و بعد از کشتن آن زن برای بدست آوردن ثروتش، دست به هر کاری میزند تا مردم شهر باور کنند که زن هنوز زنده است...

زندانی I.R.A. مبارز آزاد می شود تا به توقف یک "بی چهره" وحشیانه کمک کند. قاتل از تکمیل کار بعدی خود.

داستان لوله کشی به نام ماریو که به همراه برادرش لوئیجی در یک هزارتوی زیرزمینی سفر می کنند و سعی می کنند شاهزاده خانم اسیر شده را نجات دهند.

راهبی که در تمام زندگی اش توسط اطرافیانش ایراد می گیرد، رویای خود را دنبال می کند و به عنوان یک لوچادور (کشتی گیر مکزیکی) ماسکی به مهتاب می زند.

یک مرد کم عمق به دلیل زیبایی درونی عاشق یک زن 300 پوندی می شود.

«استیون» (برادریک)، پس از جدایی از «رابین» (مان) احساس غم و تنهایی می کند. او در آپارتمان جدیدش با «چیپ» (کری) که برای نصب تلوزیونی کابلی آمده، آشنا می شود و با این شخصیت سمج و غیر قابل تحمل و دوستی عمیقی به هم می زند..

بعد از وقوع اتفاق‌هایی غیر منتظره، گروهی از بازیگران یک فیلم جنگی پرهزینه، اجبارا تبدیل به سربازهایی می شوند که تا قبل نقشش را بازی می کردند.

لموئل گالیور، سفرنامه‌نویس، مأموریتی را در برمودا انجام می‌دهد، اما در نهایت به جزیره لیلیپوت، جایی که بر شهروندان کوچک آن می‌رسد.