روایت کشف بزرگترین آرزو در میان آرزوها...

کول عاشق دختر مرموزی به نام سدی می‌شود و به طور اتفاقی می‌فهمد او یک مامور مخفی است. کول و سدی قبل از اینکه بتوانند برای قرار دوم تصمیم بگیرند، درگیر یک ماجراجویی بین‌المللی برای نجات جهان می‌شوند.

هارولد و کومار یک روز صبح مثل همیشه صبحانه‌ ی خود را به اتفاق خوردند و یک روز معمولی دیگر را شروع کردند. هارولد تصمیم خود را برای ازدواج با معشوقه اش گرفته و برای انجام این کار باید به آمستردام سفر کند البته به همراه دوستش کومار. ولی در هواپیما کومار را با یک تروریست اشتباه می گیرند و در نتیجه هارولد و او را دستگیر می کنند و به زندان می برند.

داستان در مورد پسربچه‎ای است که به خواهر کوچکترش میرای حسادت می‎کند و احساس می‎کند که والدین او تنها به میرای توجه دارند و سعی دارد با خرابکاری و کارهای بچه‌گانه باز هم توجه والدینش را جلب کند. اما در یکی از این روزها او از طریق باغ خانه‌شان در زمان سفر می‌کند و با همراهی میرای نوجوان که از آینده آمده با بستگانش در دوران‎های مختلف ملاقات می‌کند و نسل به نسل زندگی روزانه‎ی بستگانش را نظاره‌گر می‌شود و…

روحی انتقام جو خانه ای را نفرین کرده است و هر کسی که وارد این خانه شود را به طرزی وحشیانه به قتل می رساند.

خدمه سفینه فضایی پس از بازگشت به خانه شاهد انفجاری عظیم می شوند که همه چیز را در هم می ریزد . کاپیتان کرک مامور می شود که عامل این خرابی را که گویا یکی از خودی ها است ،

هنگامی که یک محقق مشهور معماری در طی یک سخنرانی ناگهان بیمار می شود، پسرش “جین” متوجه می شود که در شهر کلمبوس ایالت ایندیاتا گرفتار شده است، جایی که پدر معمارش به کُما رفته است. “جین” با دختر جوانی به نام “کیسی” ملاقات می کند که می خواهد به جای اینکه آرزو و رویاهای خود را دنبال کند...

یک کارمند دفتر کره‌ای-آمریکایی و دوست هندی-آمریکایی سنگ‌نوردش برای ارضای میل خود به برگرهای قلعه سفید تلاش می‌کنند.

شش سال پس از ماجرای زندان گوانتانامو، «هارولد لی» و «کومار پاتل»،در تعطیلات با یکدیگر بر سر هدیه پدر هارولد که یک درخت کریسمس طلایی است دعوا میکنند...

کاپیتان کِرک ، اسپاک و بقیه خدمه سفینه ی فضایی پس از گیر افتادن در سیاره ی دشمن متوجه می شوند که خطر یک موجود فضایی به نام کِرال آنها را تهدید می کند.