داستان مردی که پس از آگاهی از بهبود حال مادرش که تحت عمل جراحی بوده است به شهر کوچک خود باز میگردد.

با اینکه «مگی» 32 ساله است ولی دوست دارد تبدیل به یک بوکسور حرفه‌ای شود. او که از شرایط زندگی‌اش راضی نیست، با یک مربی سرسخت به نام «فرانکی» آشنا می‌شود. این مربی حاضر نیست به یک دختر، بوکس آموزش دهد ولی «مگی» برای رسیدن به هدفش، تمام تلاشش را می‌کند.

زن و شوهری که به تازگی نوزاد خود را از دست داده اند، دختر 9 ساله ای را به فرزندی می پذیرند, اما دختر آنقدرها هم که به نظر میرسد معصوم و بی گناه نیست.

«عالیجناب» داستان یک قاضی را زمانی با محکومیت های خود مواجه می شود را روایت میکند. زمانی که پسرش درگیر یک کتک کاری می شود که خانواده ای با جنایت سازمان یافته را درگیر می کند. در مواجهه با انتخاب‌های غیرممکن، او متوجه می‌شود که یک پدر برای نجات جان پسرش تا کجا پیش خواهد رفت.

دو مامور اطلاعاتی شوروی برای جاسوسی از دولت آمریکا تظاهر می کنند که زن و شوهر هستند.

مسابقه ی بزرگی آغاز شده است و مک کوئین قصد دارد به رقیبان خود ثابت کند هنوز هم بهترین راننده مسابقات اتومبیلرانی در جهان است.

زمانی که پدر خانواده وستون ها به نام بورلی ( سم شپرد ) مفقود می شود، دختر بزرگ خانواده به نام باربارا ( جولیا رابرتز ) تصمیم میگیرد به همراه همسرش بیل ( اوان مک گرگور ) و دختر 14 ساله شان جین نزد مادر خانواده ( مریل استریپ ) بازگردند تا بتوانند در این شرایط سخت وی را دلداری داده و در شرایط پیچیده کنونی کمکی کرده باشند...

«ناظر» مستقیماً از کابوس‌های هر خانه بیرون می‌آید: خانواده‌ای که به تازگی به خانه رویایی حومه شهر نقل مکان کرده‌اند، شروع به دریافت نامه‌های ناشناس می‌کنند، از یک فضول بدخواه به نام ناظر...

«داستان جنایی آمریکایی» یک مجموعه تلویزیونی جنایی بر اساس اتفاقات واقعی است که ای حول تاریخچه بعضی از مشهورترین جنایتکاران روایت میشود.

در سال 1973،وقتی که فرانک و برادرزاده‌اش بث، برای شرکت در خاکسپاری یکی از اعضای خانواده از منهتن به کریکویل می‌روند، به طور غیرمنتظره‌ای نیز معشوقه فرانک به آنها می‌پیوندد.

داستان سریال «پیت موذی» درمورد مرد کلاهبرداری به نام "ماریوس جوسیپوویک" به خاطر نپرداختن بدهی‌اش به تبهکاری خطرناک در حال فرار است. او برای بدست آوردن سرپناهی امن خود را به عنوان "پیت"، زندانی همبندش جا میزند و به خانواده‌ی مادری از هم پاشیده‌ی پیت میپیوندد. خانواده‌ای پر هیجان و نامتعارف که ممکن است پای او را به خطراتی باز کنند که سعی در فرار از آن را دارد و شاید در این مسیر بتواند صاحب خانواده‌ای مهربان شود که تابحال هرگز مزه آنرا نچشیده...

پنی چنری به ویرجینیا میرود تا یک مجتمع پرورش و نگه داری اسب که متعلق به پدرش است را اداره کند. کار و کسبی که در آستانه ی تعطیلی است و مدتها است که هیچ کدام از اسب ها نتوانسته اند قهرمان شوند...

بیماری که سرطان خون دارد، سعی دارد دشمنی ۲۰ ساله با خواهرش را پایان دهد، تا بتواند از مغز اسخوانش استفاده کند.

داستان در مورد یک قاتل محکوم به اعدام ( شان پن ) و راهبه ای ( سوزان ساراندن ) است که با او رابطه دوستی برقرار می کند...

وقتی پیت و الی تصمیم می‌گیرند خانواده‌ای تشکیل دهند، وارد دنیای فرزندخواندگی می‌شوند. آنها امیدوارند که یک کودک کوچک را بپذیرند، اما وقتی با سه خواهر و برادر، از جمله یک دختر 15 ساله سرکش آشنا می‌شوند، متوجه می‌شوند که یک شبه با سرعت صفر به سه بچه می‌رسند. اکنون، پیت و الی باید سعی کنند به امید تبدیل شدن به یک خانواده، مسیر والدین شدن فوری را بیاموزند.