آلمان

"الکساندر" نویسنده مشهور به شدت بیمار است و خود را برای مرگ آماده می کند.او به طور اتفاقی با پسر بچه ای آشنا می شود که به طور غیرقانونی از آلبانی مهاجرت کرده است.او تصمیم می گیرد به پسر کمک کند تا به خانه اش بازگردد...

دو دختر در تخیلات خود دنیایی رویایی ساخته اند. والدین آن ها که گمان می کنند این رفتار آن ها بیمارگونه است، آن دو را از هم جدا می کنند، و پس از آن دختران انتقام می گیرند...

پرستاری اهل اوکراین در جست و جوی یک زندگی بهتر به غرب می رود. در همین حین یک نگهبان امنیتی اهل استرالیا برای دستیابی به همین هدف به شرق می رود.

خوان و خانواده شهری اش در حومه مکزیک زندگی می کنند ، جایی که از دنیایی جدا لذت می برند و رنج می برند. و هیچ کس نمی داند که آیا این دو جهان مکمل یکدیگر هستند یا اینکه برای از بین بردن یکدیگر تلاش می کنند.

«ماریان» سی سال بعد از طلاق گرفتن از شوهرش، تصمیم می گیرد به خانه تابستانی شوهر سابقش برود و او را ملاقات کند...

داستان یک شیرینی‌ پز آلمانی که به اورشلیم سفر می‌کند تا همسر و پسر معشوقه دیرینه اش را پیدا کند.

دختربچه‎ای صحرا نشین در دشت‎های مغولستان سگی کوچک را می‎یابد و علی رغم مخالفت‎های پدر و مادرش، سگ به بهترین دوست او تبدیل می‎شود...

داستان در منطقه ای از مجارستان اتفاق می افتد.در شهری که با جنگل احاطه شده .هوا به شدت سرد است.حتی این هوای سرد هم نمی تواند مانع مردم برای رفتن به چادر و تماشای برنامه سیرک شود.

این فیلم بر اساس داستان نویسنده‌ای بنام «سوسانا کایسن»، درباره ۱۸ ماه بستری بودن او در بیمارستان روانی است...

مردی (پلتولا) با قطار وارد هلسینکی می شود. اراذل و اوباش در آن جا به شدت کتکش می زنند و هر چه دارد می دزدند. او را به بیمارستان می برند و در آن جا او را مرده اعلام می کنند. کمی بعد مرد به خود می آید و به راه می افتد، اما تمامی خاطرات گذشته از ذهن او پاک شده اند...

ریچل و هک دوستان صمیمی و همینطور عاشق یکدیگر هستند، که پس از سال ها تصمیم به ازدواج گرفته اند. در طی مراسم عروسی، ریچل با لوس که گلکاری جشن را بر عهده دارد آشنا می شود و بعد از مدتی درمیابد که او زنی همجنس گراست...

فیلم در سالهای اولیه دهه ی 20 میلادی اتفاق می افتد و داستان زندگی دو زوج به نامهای گردا (آلیشیا ویکاندر) و اینار (اِدی ردماین) را روایت می کند. گردا برای استفاده از مدل عکاسی زن، تصمیم به استفاده از اینار در لباس و شمایل زنانه می گیرد، اما اینار بزودی متوجه می شود هنگامی که لباس های زنانه را می پوشد احساس بهتری برای زیستن دارد. او تصمیمش را برای تغییر جنسیت قطعی می کند و آن را با همسرش در میان میگذارد...

یک درام عاشقانه که داستان تلاش بی حدوحصر یک جوان جاه‌طلب را در سال 1961 رای رسیدن به عشق فرانسوی ش بازگو می‌کند که پس از ساخته شدن دیوار برلین از هم جدا افتاده اند.

در برکه ای متروک، راهبی پیر به همراه پسری جوان در قلعه ای شناور زندگی می کند. مخاطب در این فیلم شاهد گذر فصل ها و سال های زیادی است.

فیلم بر روی آخرین روزهای زندگی "بوون می" شخصیت اصلی فیلم تمرکز دارد. او به همراه روح همسر خود و پسر گمشده اش که در ظاهر غیر انسانی بازگشته است زندگی گذشته خود را مرور می کند...

جسیکا می‌داند که زندگی او چه شکلیست و آینده‌اش چطور خواهد شد. ولی بعدا با "دنی" آشنا شد. او گذشته پیچیده‌ای دارد و می‌تواند تمام نقشه‌های آن‌ها را بهم بریزد. جسیکا باید تصمیمش بگیرد...

آیدا مترجم سازمان ملل در شهر کوچک سربرنیتسا است. هنگامی که ارتش صربستان کنترل این شهر را به دست گرفت ، خانواده وی در میان هزاران شهروندی است که به دنبال پناهگاه در اردوگاه سازمان ملل هستند.

این فیلم داستان زندگی «جانی ترولاو»،‌ یک دلال مواد مخدر می باشد که بعنوان یکی از جوان ترین خلافکاران تحت تعقیب FBI بوده است...