Bobby Farrelly

یک پلیس گلبول سفید، با کمک یک قرص سرماخوردگی، باید جلوی یک ویروس کشنده را بگیرد تا انسانی را که در آن زندگی می کند، فرانک، نابود کند.

لیندسی در میانه رابطه خود با بن و اشتیاق او به بوستون رد ساکس گیر کرده است.

مو، لری و کرلی در حالی که تلاش می کنند یتیم خانه دوران کودکی خود را نجات دهند، ناخواسته در یک نقشه قتل قرار می گیرند و در یک برنامه تلویزیونی واقعی بازی می کنند.

یک مرد کم عمق به دلیل زیبایی درونی عاشق یک زن 300 پوندی می شود.

مرد تازه ازدواج کرده ای که معتقد است به یک زن ایده آل رسیده است، در ماه عسل با خانم دیگری روبرو می شود.

دادگاه به یک مربی سابق بسکتبال در لیگ خردسال دستور می دهد تا تیمی متشکل از بازیکنان دارای معلولیت ذهنی را مدیریت کند. او به زودی متوجه می شود که علیرغم شک و تردیدهایش، با هم، این تیم می توانند فراتر از آنچه تصور می کردند پیش بروند.

«ریچ» (اوون ویلسن) و «فرد» (جیسن سادیک) دو دوست صمیمی‌اند، و هردو چندین سال است که ازدواج کرده اند. اما وقتی که این دو مرد در خانه از خود بیقراری و بی حوصلگی نشان می دهند، همسرانشان تصمیم میگیرند تا یک هفته به شوهرانشان اجازه دهند تا هر کاری که دلشان می خواهد انجام دهند، بدون اینکه مورد مواخذه یا کوچکترین سوالی قرار بگیرند. این موضوع در ابتدا شبیه یک رویا برای ریک و فرد می باشد. اما آنها به زودی متوجه می شوند که رویایی که آنها از زندگی مجردی داشتند به طور فاحش و البته خنده داری با جهان واقعیت فرق دارد...

20 سال بعد از آخرین ماجراجویی آنها، لوید و هری هنوز بهترین دوستان یکدیگرند و دوباره یک ماجراجویی جدید را به اتفاق یکدیگر آغاز می کنند.

یک مرد فرصتی پیدا می کند تا دختر رویایی‌اش از دوران دبیرستان را ملاقات کند، گرچه این ملاقات دوباره آنطور که انتظارش را دارد خوب پیش نمی رود...

دو دوست خوش خوش قلب، اما به شدت احمق، به نام‌های «هری» (جف دنیلز) و «لوید» (جیم کری) تصمیم دارند یک کیف پر پول را به صاحبش، که دختری زیبا است، بازگردانند. آن دو در این راه کل کشور را زیر پا می گذارند و گرفتار دردسرهای مختلفی می شوند، ولی آیا موفق می شوند کیف را به صاحبش برسانند؟

پسر جوان برازنده ی که با اختلال شخصیتی خود کنار آمده، باید از دختری فراری در برابر دوست پسر سابق و همدستان فاسد او حمایت کند .