کمدی

«جوئل» ( کروز ) جوانی است صاف و ساده با آرزوهایی بزرگ برای آینده اش که با پدر ( پرایر ) و مادر ( کارول ) مصلحت اندیش و معقولش در حومه ی شیکاگو زندگی می کند. پدر و مادر به سفر می روند و «جوئل» شروع می کند به لذت بردن از تنهایی و آزادی اش در خانه ی شیک و خالی.

پنج دانش آموز دبیرستانی که هر یک اخلاق و خصوصیات های خاص خود را دارند در یکی از جلسات تنبیهی با هم آشنا میشوند. آشنایی که زندگی همه ی آنها را عوض میکند.

دو پسر نابغه تصمیم می گیرند یک زن زیبا و کامل و بی نقص را بسازند، اما طولی نمی کشد که می فهمند حاصل تلاش آن ها بیشتر از آن چیزی که انتظارش را داشته اند است...

مهاجرت به سوی زندگی بهتر در ایرا

«هانا» که با «الیوت» ازدواج کرده، قبلا همسر «میکی»، بوده «لی» و «هالی» خواهران «آنا» هستند. «الیوت» مدتی با «لی» رابطه برقرار می کند و «هالی» به زندگی «هانا» که ظاهرا بی عیب و نقص است حسادت می ورزد.

«هری بلک» (آلن)، رمان نویسی است که با صداقت می گوید در زندگی درست عمل نمی کند اما در هنرش موفق است. تا به حال «هری» به شش روان کاو مراجعه و سه بار هم ازدواج کرده و از آشفتگی روحی اش به عنوان مایه ی اولیه ی کارهایش استفاده می کند...

بدنبال رسوایی اخلاقی رئیس جمهور آمریکا، آقای «کنراد برین» ( رابرت دنیرو) ماموریت پیدا می کند تا این مسئله را در آستانه انتخابات ریاست جمهوری ماست مالی کند و برای این کار به تهیه کننده فیلم های سینمایی «استنلی موتس» (داسین هافمن ) مراجعه می کند...

پس از مرگ یکی از دوستانشان به دلیل مصرف مواد مخدر،"اسپون" و "بوچ" تصمیم می گیرند اعتیاد را کنار گذاشته و به برنامه ترک اعتیاد دولت بپیوندند...

داستان کمدی عشقی این فیلم در مورد یک وکیل خسته از کار ( ریچارد گر ) است که با دیدن یک معلم خوش چهره رقص باله ( جنیفر لوپز ) تصمیم می گیرد در کلاس او نام نویسی کند و ...

یک کمدی جدید که در طول سال گذشته به تنهایی توسط فردی به نام بو برنهام اجرا شده است.

«جک تیلر» (کلونی) را همسر سابقش با دخترشان تنها گذاشته است. «جک» برای تهیه ی گزارش در مورد رشوه خواری در شهرداری باید تمام وقت روزانه اش را در اختیار داشته باشد. یک خانم آرشیتکت به نام «ملانی پارکر» (فایفر) هم در وضع مشابهی است، او نه تنها باید طرح یک ساختمان بزرگ چند صد میلیون دلاری را آماده کند، بلکه نباید بگذارد رئیسش بفهمد که او پسر کوچکی دارد...

«لنی» (آلن) پدری نگران است که غافل از همسرش، «آماندا» (بانم کارتر)، یک باره پس از سال ها، سرگرم تحقیق درباره ی پسربچه ای می شود که از کودکی به فرزندی خود پذیرفته است و درمی یابد که مادر واقعی پسرش، خیابان گرد ساده دلی به نام «لیندا» (سوروینو) است که خبری از سرنوشت فرزند خود ندارد...

دو کارآگاه به نام‌های نیک و آدری، در صدد هستند تا آژانس خصوصی خود را راه‌اندازی کنند. اما پس از آن که دوست‌شان ماهاراخا در عروسی خود دزدیده می‌شد، آنها خود را در میان گروگان‌گیری‌ای بین‌المللی پیدا می‌کند.

پیرمردی 59 ساله بنام “او” یک فرد بداخلاق می باشد که چند سال پیش از سِمت ریاست انجمن مالکیت مشترک خلع شده است. زمانی که...

«مارتی مک‌فلای» 17 ساله با دانشمندی به نام «اِمت براون» آشنا می‌شود, که در حال ساخت ماشین زمان است ؛ و قصد دارد آن را مورد آزمایش قرار دهد. این دو در لحظه‌ی امتحان ماشین زمان، مورد حمله‌ی تروریستی قرار می‌گیرند و «مارتی» که سعی می‌کند از دست آنها فرار کند، به 30 سال قبل بازمی‌گردد.

اندی پسربچه ایست که کلی اسباب بازی دارد و درمیان آنها وودی کلانتر را بیشتر دوست دارد و با او بازی می‌کند. در دنیای اسباب بازی‌ها وودی از همه محبوب تر است. در جشن تولد اندی، او یک آدم فضایی به نام باز لایتیر هدیه می‌گیرد. حالا اندی باز را بیشتر از همه اسباب بازی‌ها دوست دارد. وودی در جمع اسباب بازی‌ها محبوبیت خود را از دست داده‌است و این امر باعث درگرفتن رقابتی شدید بین باز و وودی شده است.

یک شرکت فیلمسازی صامت و بازیگرانش در یک تصمیم دشوار به ساخت فیلم صدادار روی می آورند.

والاس و گرامیت ناگهان متوجه اتفاقات عجیبی می شوند. گوسفندان مزرعه که منبع درآمد آنها هستند و والاس و گرومیت از فروش پشم آن ها امرار معاش می کنند غیب شده و این دو سعی در حل این معما می کنند ...