وسترن

"بوچ کسیدی" در بولیوی برای نگه داری و محافظت از خانه خود در تلاش است و یک پسر بی سرپرست را پیش خود نگه می دارد. از او یک دزد حرفه ای می سازد. انها یک باند دو نفره هستند که به گروهای دیگر...

«فرانک ت. هاپکینز» (مورتنسن)، افسر سواره نظام امریکا، در ملاقاتی در نیویورک، با «عزیز» (الکسی - مال) آشنا می شود که یکی از دستیاران «شیخ ریاض» (شریف)، عربی ثروتمند است. «شیخ» صحبت قابلیت های «هاپکینز» را شنیده و مایل است که او در «اقیانوس آتش» - مسابقه ی اسب دوانی سالانه ای که شرکت کنندگانش مسافتی سه هزار مایلی را از عربستان تا عراق می پیمایند - شرکت کند...

گروهی از مردم که با کالسکه سفر می کنند، سفر خود را با تهدید جرونیمو پیچیده می بینند و در این روند چیزی در مورد یکدیگر یاد می گیرند.

نوجوانی سرکش که برای تابستان با پدرش که از او جدا شده است، زندگی می‌کند، در یک جامعه تنگ و تنیده فیلادلفیا از گاوچران سیاه‌پوست رابطه خویشاوندی پیدا می‌کند.

داستان یک جوان وایات ارپ قبل از اینکه قانونمند شود. وقتی یکی از افراد مهم برای او کشته می شود، او به دنبال یافتن مسئول می شود. دوستانی که در میان آنها بت مسترسون و داک هالیدی هستند به او پیوستند.

یک قانونگذار با یک کارآگاه شریک می شود تا یک گروه بی رحم از تبهکاران نوجوان را نابود کنند و...

داستانی حماسی درباره یک غریبه ی مرموز با ساز دهنی که برای حمایت از یک بیوه ی زیبای بدنام که جانش توسط یک قاتل بی رحم به خطر افتاده, به جمع نیروهای کمکی می پیوندد .

داستان یک شکارچی به نام "هیو گلس" که در حین شکار مورد حمله ی یک خرس قهوه ای قرار گرفته و دو مرد که در این شکار همراه او بودند، وسایلش را دزدیده و او را نیمه جان رها می کنند؛ او جان سالم به در می‌برد و ۳۵۰ مایل را در طبیعت وحشی می پیماید تا از کسانی که به او خیانت کرده اند، انتقام بگیرد.

روایت سفر معنوی یک پیرمرد سالخورده 90 ساله کافر.

داستان ترک تحصیل آیوی لیگ که اکنون به بیابان کلرادو سفر می کند، جایی که به تیمی از شکارچیان گاومیش می پیوندد که زندگی و سلامت او را به خطر می اندازد.

دکتر «کینگ شولتز» (کریستوفر والتز) یک برده سیاه پوست بنام «جنگو» (جیمی فاکس) را خریده و آزاد می کند، و به او کمک می کند تا همسرش را که در چنگال یک مزرعه دار ثروتمند و بی رحم بنام «کلوین کندی» (لئوناردو دی‌کاپریو) است، نجات دهد...

آدم رذلی از پای چوبه ی دار نجات داده شده است تا در ازای آن گروهی از زنان را از نبراسکا تا آیووا همراهی کند.

یک غریبه اسلحه‌باز به شهرک کوچک لاگو می‌آید و استخدام می‌شود تا اهالی شهر را دور هم جمع کند تا سه قانون شکن را که در راه هستند، نگه دارد.

داستان خانواده ای که در مزرعه ای نوساز مورد حمله یک گروه خلافکار قرار گرفته و باید با آنها برای نجات جان خود مبارزه کنند.

جانی بلک تصمیم دارد مردی که مسئول مرگ پدرش می‌باشد، را بکشد و در این مسیر او وارد یک شهر کوچک که توسط یک فرد بدنام تصرف شده، می‌شود و خود را به عنوان یک واعظ معرفی می‌کند.

در سال 1909، در میان غرب قدیمی، ویلی عاشق زیبایی بومی کارلوتا می شود.

یک تفنگچی پیر و دخترش باید با عواقب گذشته خود روبرو شوند، زمانی که پسر مردی که او سال ها پیش او را به قتل رسانده می رسد تا انتقام خود را بگیرد.

بعد از بیست و پنج سال، سیلوا سوار بر اسبی از صحرا می گذرد تا دوستش کلانتر جیک را ببیند. آن‌ها دیدار مجددشان را جشن می‌گیرند، اما صبح روز بعد جیک به او می‌گوید که دلیل سفرش به خاطره دوستی آنها نیست...