فیلمهایی که دیدنشان رو از دست ندهید

لوئیزا "لو" (امیلیا کلارک) یک جوان دمدمی است که شغل قبلی خودش را ترک میکند تا به خانواده اش کمک کند که زندگی خودشان را تامین کنند.او پرستاری از یک بانکدار جوان و ثروتمند بنام ویل ترینور (سم کلافلین) را برعهده میگیرد که دو سال قبل به دلیل تصادف فلج شده بود.همانطور که پیوند احساسی آنها عمیق تر می شود لوئیزا به ویل نشان می دهد که زندگی ارزش زیستن دارد و دیدگاه بدبینانه او را در مورد زندگی عوض میکند, زندگی و قلب آنها به گونه ای تغییر می کند که هیچ کس تصورش را نمی کرد.

داستان بازرگان جوانی که با وکیلی مواجه می شود که تلاش می کند با ترور معشوقش بی گناهی خود را ثابت کند.

جنگ و خشونت شهر لاس وگاس را فرا گرفته افراد خلافکار با هم در جنگ هستند و هر کس به فکر جان خود است و درگیری های خیابانی همه مردم را وحشت زده کرده است ولی یک مبارز می خواهد وجود تمام خلافکاران را از شهر پاک کند…

زن جوانی که با افسون هایش مردان را تیغ می زند، در شرایطی گیج کننده یک خدمتکار ساده و مهربان هتل را با خواستگاری ثروتمند اشتباه گرفته و با او رابطه برقرار می کند...

سارقی حرفه ای و آموزش دیده تمام زندگی اش را به خطر می اندازد، تا یک تابلو نقاشی گران قیمت که جزء اموال مردی ثروتمند است، را به دست بیاورد...

داستان گروهی جوان از اسرای آلمانی که ملتی را تشکیل می دهند، جایی که اکنون مجبورند با دست خالی 2 میلیون مین زمینی را خنثی کنند.

دو طوفان به فاصله 25 سال رخ می‌دهد. زنی کشته و دختری گم می‌شود. تنها 72 ساعت برای یافتن حقیقت فرصت باقیست.

در یک شب، جسد زنی زیبا که از یک خانواده‌ی مرفه می‌باشد از سردخانه ناپدید می‌شود و کاراگاهی مامور می‌شود، آنرا پیدا کند.

سزار با بازی «لوییز توسار»، نگهبان ساختمانی است که باور دارد توانایی خوشحال بودن را به صورت مادرزاد ندارد ،در نتیجه، فکر می‌کند که هدف زندگی‌اش سخت کردن زندگی تمام افراد دور و برش است. اکثر ساکنان ساختمان به غیر از «کلارا» با بازی «مارتا اتورا»، به راحتی تحت تاثیر او قرار می‌گیرند. بنابراین «سزار» از تمام توانایی خود برای اینکه «کلارا» را دچار فروپاشی روانی کند استفاده می‌کند. زمانی که سر و کله دوست پسر «کلارا»، «مارکوس» با بازی «آلبرتو سن جوان» پیدا می‌شود مسائل پیچیده می‌شوند.

در سال 1950 گروهبان سلیمان در جنگ کره ایی ها شرکت می کند. او کودکی را که تمام خانواده اش را در جنگ از دست داده را پیدا می کند و نام او را "آیلا" می گذارد. در روزهای پایانی جنگ به سلیمان گفته می شود که باید به خانه بازگردند اما او نمی خواهد آیلا را ترک کند و از تمام قدرتی که دارد استفاده می کند تا او را با خود ببرد اما…

داستان عشق میان یک پدر که به بیماری روانی مبتلاست و مورد اتهام قتل قرار گرفته است، و دختر شش ساله ی دوست داشتنی اش. زندان خانه ی آن ها خواهد بود. فیلمی بر اساس فیلم کره ای "معجزه در سلول شماره ۷" در سال ۲۰۱۳.

داستان فیلم درباره ی پسر بچه ای 12 ساله به نام «زین» است که در دهکده ماهیگیری کفرناحوم در خاورمیانه زندگی میکند، او از پدر و مادرش به دادگاه شکایت میکند. در دادگاه، قاضی میپرسد: چرا از پدر و مادرت شکایت کردی؟ زین پاسخ میدهد: چون من را به دنیا آوردند.