سریال هایی که دوست داشتم

داستان سریال در مورد کارآگاه زنی است که از لندن به بلفاست پایتخت ایرلند شمالی می رود تا در مورد یک پرونده‌ی قتل به پلیس ایرلند کمک کند. دختر وکیل جوانی به قتل رسیده و برهنه روی تختش افتاده است. کارآگاه استلا گیبسون پس از بررسی متوجه می شود که این قتل با پرونده ی دیگری در ارتباط است و در واقع با قاتلی زنجیره ای طرف هستند. از سوی دیگر با پائول اسپکتور آشنا می شویم.مشاوری که دارای دو فرزند است و دوستدار آنها و همسرش است و در نگاه اول همسری ایده آل به نظر می رسد.اما او یک بخش تاریک در وجود خود دارد که هیچکس از آن با خبر نیست...

تام ریپلی اسکات مردی است که در اوایل دهه ۶۰ نیویورک امرار و معاش خود را از طریق کلاهبرداری های کوچک از افراد مختلف می گذراند. او توسط یک صنعتگر ثروتمند استخدام می شود تا به ایتالیا سفر کند و پسر دلسرد این شخص یعنی دیکی گرین لیف را متقاعد کند که به خانه بازگردد. تام با پذیرش این مسئولیت، اولین قدم را در یک مسیر پیچیده که شامل فریبکاری، کلاهبرداری و قتل است، بر می دارد.