PG

«فیتس کارالدو» (کینسکی) مردی ست با اراده و مصمم, که قصد دارد یک مرکز اپرا در قلب جنگل های آمریکایی جنوبی تاسیس کند.

«جیک بیرگارد» مردی میانسال است که زمانی معروف ترین هفتیرکش غرب بوده، حالا تصمیم دارد برای استراحت به اروپا برود. اما یک هفتیرکش جوان و بی کله معروف به «هیچکس» بدنبال جیک است تا قبل از بازنشسته شدن، او را در رویارویی با یک گروه خلافکار ۱۵۰ نفره که به «دسته وحشی ها» شهرت دارند، یاری کند...

نلی به تازگی مادربزرگ خود را از دست داده است و به والدینش کمک می کند تا خانه کودکی مادرش را تمیز کنند. او خانه و جنگل های اطراف را بررسی می کند. یک روز او با دختری همسن و سال خود آشنا می شود که خانه درختی می سازد.

داستان فیلم پیرامون زندگیِ "برندون بورلسورث" می باشد، کسی که احتمالاً بعنوان بزرگترین بازیکن فوتبال دانشگاهی آمریکا شناخته میشود.

داستان فیلم در مورد «لیلین» است که به خواسته ی یکی از عزیز ترین دوستانش حاضر می شود محموله ای را به آلمان قاچاق کند...

«جک تیلر» (کلونی) را همسر سابقش با دخترشان تنها گذاشته است. «جک» برای تهیه ی گزارش در مورد رشوه خواری در شهرداری باید تمام وقت روزانه اش را در اختیار داشته باشد. یک خانم آرشیتکت به نام «ملانی پارکر» (فایفر) هم در وضع مشابهی است، او نه تنها باید طرح یک ساختمان بزرگ چند صد میلیون دلاری را آماده کند، بلکه نباید بگذارد رئیسش بفهمد که او پسر کوچکی دارد...

برلین، اوایل دهه ی 1930. «سلی بولز» (مینه لی) یکی از نمایش گران کلوب کیت کت با «برایان رابرتس (یورک) آشنا می شود؛ یک جوان تحصیل کرده ی انگلیسی که برای پیش رفت زبان آلمانی اش به برلین آمده و با آموزش زبان انگلیسی روزگار می گذراند. آن دو ابتدا دوستی ساده ای را آغاز می کنند اما پس از چندی به هم دل می بازند...

«داک مکوی» (مکویین) با کمک همسرش، «کارول» (مگرا) و سوداگری فاسد و قدرتمند به نام «جک بنیون» (جانسون) از زندان آزاد می شود تا نقشه ی «بنیون» را برای سرقت از بانکی در یکی از شهرهای کوچک تکزاس عملی کند...

"بنجی استون" نویسنده ای در یک برنامه محبوب تلویزیونی در دهه 50 است. "آلان سوان" بازیگری دائم الخمر مهمان این هفته برنامه است. وقتی نویسنده اصلی برنامه تصمیم می گیرد "سوان" را از برنامه خارج کند، "بنجی" تصمیم می گیرد قهرمان دوران کودکی اش را نجات دهد و...

در پى حمله‏ ى «گاریبالدى» به سیسیل، شاهزاده‏ ى سالینا، «دون فابریتسیو» (لنکستر)، می ‏پذیرد که برادرزاده‏ ى محبوبش «تانکردى» (دلون) به ارتش «گاریبالدى» بپیوندد. در سفر هر ساله‏ ى شاهزاده و خانواده‏اش به ییلاق، «تانکردى» هم به آنان می‏پیوندد و دل به «آنجلیکا» (کاردیناله)، دختر «دون کالوگرو» (استوپا) می‏بندد…

در سالهای 1938 و 1939،نزدیک به ده هزار کودک توسط خانواده های خود از آلمان،اتریش و چکاسلواکی به انگلستان فرستده شده و تحت سرپرستی خانواده های مختلفی در طول جنگ قرار گرفتند و...

سانگ وو هفت ساله به همراه مادربزرگش در یک دهکده‌ی دور افتاده تنها مانده و مادرش تلاش می‌کند کاری برای خود پیدا کند. او که در شهر به دنیا آمده و بزرگ شده ، به سرعت با روش زندگی سنتی مادربزرگ و اطرافیانش به مشکل بر می‌خورد و…

«آلیس گراهام» (برستین) بیش تر وقتش را به میانجی گری میان شوهر عبوسش، «دانلد هایت» (بوش)، و پسر یازده ساله ی بازیگوش شان، «تام» (لوتر) می گذراند. تا این که «دانلد» در سانحه ای کشته می شود و «آلیس» تصمیم می گیرد به دنبال آرزوی دیرینش، خوانندگی، برود.

بعد از تخریب یک کشتی، ویلی از دوستانی با آن ها به فضا سفر کرده بود جدا میشود تا اینکه...

داستان کودکی یتیم به نام پیل که در خیابان های شهر روک-آن-بروم زندگی می کند. او با سه راسوی رام شده اش، با رفتن به دزدیدن غذا از قلعه نایب السلطنه شوم تریستین، که تاج و تخت را غصب می کند، زنده می ماند.

«اوا» (اولمان) که با همسرش «ویکتور» (بیورک) در خانه ی دورافتاده ای یک کشیش در نروژ زندگی می کند و به تازگی پسر چهارساله اش را از دست داده، وقتی در می یابد مادرش «شارلوت» (برگمن) پیانیست نامدار،عزادار محبوبش است، او را برای مدتی نزد خود دعوت می کند...

در این قسمت اختراع جدید ون هلسینگ اشتباه پیش می‌رود و جانی به هیولا و دراکولا و دوستانش به انسان تبدیل می‌شوند، آنها در طول فیلم به ماجراجویی برای پیدا کردن درمانی می‌روند که به زندگی قبلی‌شان برگردند.

دراکولا یک پناهگاه سطح بالا برای هیولا ها و موجودات عجیب و ترسناک، به دور از دنیای انسان ها ساخته است. اما ماجرا از جایی آغاز می شود که یک پسر راز این پناهگاه را کشف می کند، و عاشق دختر دراکولا می شود...