1994

مکس واکر، افسر یک آژانس امنیتی که سفر در زمان را تنظیم می کند، باید جان خود را در برابر یک سیاستمدار پنهانی که قصد دارد گذشته را برای کنترل آینده تغییر دهد، مقابله کند.

یک متخصص کامپیوتر به دلیل آزار و اذیت جنسی توسط یک عاشق سابق که رئیس شده و به زور این عمل را آغاز کرده است، مورد آزار و اذیت جنسی قرار می گیرد، که هم حرفه و هم زندگی شخصی او را تهدید می کند.

پس از اینکه فوگی و جیاژن ثروت شخصی خود را از دست می دهند، خانواده ای تشکیل می دهند و از تغییرات فرهنگی دشوار طی دهه های 1940 تا 1970 در چین جان سالم به در می برند.

به عنوان بخشی از یک پروژه تحقیقاتی باروری، یک دانشمند مرد موافقت می کند که حاملگی را در بدن خود انجام دهد.

یک پسر جوان ثروتمند خانواده خود را هدف یک شغل داخلی می یابد و باید از حیله گری خود برای نجات آنها استفاده کند.

سرهنگ گویل و دیگر قهرمانان هنرهای رزمی با ظلم دیکتاتور M. Bison و همراهانش مبارزه می کنند.

یک رزمی‌کار جوان بین احترام به خواسته‌های پدر صلح‌طلبش یا جلوگیری از دزدیدن آثار ارزشمند توسط گروهی از خارجی‌ها گیر می‌کند...

یک فارغ التحصیل ساده بازرگانی به عنوان بخشی از یک کلاهبرداری سهام به عنوان رئیس یک شرکت تولیدی منصوب می شود.

در دنیای مدرن عصر حجر، خانواده ای از طبقه کارگر به نام فلینت استون برای یک شغل اجرایی راه اندازی شده اند. اما آنها یاد می گیرند که با پول نمی توان شادی را خرید.

فیلم دختر کاراته باز 1994 داستان در مورد آقای میاگی به شهر بوستون سفر می‌کند تا در مراسم تجلیل از سربازان ژاپنی‌تبار حاضر در جنگ جهانی دوم شرکت کند. در ادامه، او با دختری نوجوان به نام جولی آشنا می‌شود که پس از مرگ والدینش در یک سانحه رانندگی، با مشکلات روحی دست و پنجه نرم می‌کند و...

«ویکتور فرانکنستاین» (برانا) تحت تأثیر تجربه های استادش، «والد من» (کلیز)، دچار وسوسه ی چیرگی بر مرگ می شود. وقتی ولگردی (دنیرو) «والدمن» را می کشد و به دار آویخته می شود، «ویکتور» مغز «والدمن» را در سر جنایتکار قرار می دهد و موفق می شود او را به زندگی بازگرداند…

«می» (استون)، چندین بار تلفنی از «ری» (استالون)، متخصص «تخریب»، می خواهد تا در کشتن «لیون» (رابرتس)، قاچاقچی کوبایی که پدر «می» را کشته، به او کمک کند. سرانجام وقتی «می» تصمیم می گیرد به تنهایی وارد عمل شود، «ری» می پذیرد او را هم راهی کند.

"داک مکوی" با کمک همسرش، "کارول" و سوداگری فاسد و قدرتمند به نام "جک بنیون" از زندان آزاد می شود تا نقشه ی "بنیون" را برای سرقت از بانکی در یکی از شهرهای کوچک تکزاس عملی کند ...

وقتی «دانته هیکس» (اوهالوران) مجبور می شود در روز استراحتش، شیفت فروشندگی را در «کوییک استاپ» به عهده بگیرد، سعی می کند - اگرچه با اکراه - وظیفه ی فروشندگی کم اجر خود را با قابلیت هر چه تمام تر انجام دهد. در همین حال «رندال» (آندرسن)، دوست صمیمی اش در مغازه ی نوار ویدئو فروشی کناری مشغول به کار است. نگرش تحقیرآلود «رندال» به کار درست در نقطه ی مقابل تلاش «دانته» است.

زنی پول‌های همسرش را که از راه فروش مواد مخدر بدست آورده سرقت می‌کند و به شهر کوچکی برای مخفی شدن می‌رود. او در آنجا با انسان ساده لوحی برای اجرای نقشه بعدی اش برخورد می‌کند و…

وکیلی به نام «رجی لاو» (ساراندون) پسر بچه ی یازده ساله ای به نام «مارک اسوای» (رنفرو) را تحت حمایت خود می گیرد تا از جانش محافظت کند؛ چرا که «مارک» از محل دفن سناتوری که به دست مافیا کشته شده باخبر است و حالا هم مافیا به دنبال او است و هم FBI.

رئیس پلیس دیترویت در یک عملیات کشته می شود و «اکسل فولی» (مورفی)، پلیس سخت کوش خیلی زود درمی یابد که قاتل، رئیس حراست یک پارک تفریحی در لس آنجلس است...

کاپیتان پیکارد و کاپیتان کرک قصد متوقف کردن مرد دیوانه ای را دارند که میخواهد کشتاری وسیع به راه بیندازد...