انیمیشن

برخورد یک آشپز جوان با استعداد با دختری گرسنه که در آشپزخانه او ظاهر شد، زندگی عادی او را برای همیشه تغییر می دهد. دورا، یک روح احضار شده و یک الهه واقعاً زیبا، اکنون او را استاد می نامد. با این حال او اصلا علاقه ای ندارد و ...

این انیمیشن سریالی روایتگر ماجراهای زندگی پو (پاندای کونگفو کار) در هنگام تمرین ، حفاظت ، جنگیدن ، آموزش دادن ، آموزش دیدن و … می باشد. تا جایی که او به عنوان فرمانده سرزمین صلح برگزیده می شود . حال او در خانه ای به همراه پنج جنگجوی آتشین زندگی می کند و وظایفی جدیدی دارد، وظایفی که با برگزیده شدن او به عنوان جنگجوی اژدها به او واگذار شده است …

داستان در شهر توکیو اتفاق می افتد، ده سال پیش در این شهربزرگ صنعتی دیواری به نام دروازه شیطان ظاهر می شود، دروازه ای که دارای هیچ دری نیست و بسیاری از مردم کشته می شوند و تغییرات زیادی به وجود می آید و همین موضوع باعث می شود انسان های فرابشری به نام پیمانکارها به وجود بیایند، آنها هیچ رحمی ندارند و کار آنها ترور و کشتن می باشد..

از زمانی که موجودات فضائی فرود آمده اند زندگی در ژاپن سخت شده است! ممنوعیت های عمومی استفاده از شمشیر برقرار شده است و همین مورد باعث شده که بسیاری از سامورائی ها شغل خود را تغییر دهند. اکثر سامورائی ها به جز گینتوکی، او تلاش نمی کند تا یک شغل تمام وقت داشته باشد بلکه تلاش میکند تا برای خودش کار کند، هر کاری را که به اون پیشنهاد میدهند می پذیرد تا کسب درآمد کند..

هاروکا ساکورا به تازگی شروع به تحصیل در دبیرستان فورین کرده است. مدرسه‌ای متشکل از افراد منحط که فقط به خاطر قدرت جنگجویانه‌شان شناخته می‌شوند - قدرتی که آنها برای محافظت از شهرشان در برابر افراد خطرناک، استفاده می‌کنند، برخلاف بقیه دانش آموزان، هاروکا علاقه‌ای به قهرمان شدن یا عضویت در هیچ تیمی ندارد ، او فقط می‌خواهد مسیر خود را به سمت قدرتمندترین عضو دبیرستان هموار کند...

پس از اینکه پسر جوانی به نام افرو شاهد کشتن پدرش توسط جاستیس و گرفتن سربند شماره یک است، افرو تلاش خود را برای انتقام از مرگ پدرش آغاز می کند. همانطور که او در راه اجرای عدالت قدم بر می دارد،باید با بسیاری از مبارزانی که مایلند هدبند شماره دو را که او می بندد، مواجه شود...

شیاطین که پس از میلیون ها سال یخ زدگی به زندگی بازگشته اند, به انسان ها حمله می کنند. آکیرا ، پسر خجالتی ست که توسط دوستش ریو ماموریت پیدا می کند تا برای نجات بشریت , با نزدیک شدن به یکی از شیاطین و ایجاد طرح دوستی با آنها مبارزه کند..

در دنیای جادوگران، مش متولد می شود. او پسر جوانی است که فاقد جادو می باشد اما قوی ترین فرد اطراف خود است. وجود و سرنوشت او دنیای وی را تغییر خواهد داد.

درباره‌ی احتراق خود به خودی انسان‌هاست ، پدیده‌ای پر هرج‌و‌مرج که سال‌ها بشریت را به ستوه درآورده و به طور تصادفی مردم عادی را به موجوداتی خشن دوزخی تبدیل می‌کند. درحالی که دوزخی‌ها از نسل اول احتراق انسان‌ها هستند ، نسل دوم و سوم به عنوان پیروکینتیک شناخته می‌شدند ، افرادی با توانایی در دستکاری و کنترل شعله‌های خود درحالی که انسان باقی می مانند..

سفری به امپراتوری ترسناک کهکشانی از نگاه دو جنگجو در مسیرهای متفاوت که منجر به این میشود که سرنوشت آنها به سرعت تغییر کند...

داستان هوریمیا حول ارتباط غیرمنتظره کیوکو هوری، دانش آموز باهوش و محبوب دبیرستان، و ایزومی میامورا، همکلاسی به ظاهر غمگین و بی ادعا او می چرخد. سفر منحصر به فرد آنها به بررسی ماهیت چند وجهی روابط و شخصیت های انسانی می پردازد.

یک گروه قمارباز وارد مدرسه ای با دانش آموزان نخبه می شود و اوضاع آرام مدرسه را دگرگون می کند.

هوتارو در اکثر مواقع بی تفاوت و بی احساس است اما هنگامی که خواهرش او را مجبور می کند که به باشگاه ادبیات کلاسیک در دبیرستان کامیاما ملحق شود، جهان بینی او تغییر می کند. او بعد ورود به این باشگاه، اطلاعاتی درباره ی حادثه ای که برای یکی از اقوام یکی از اعضای گروه رخ داده است به دست می آورد. او تصمیم می گیرد به همراه ارو چیتاندا، یکی از دختر های باشگاه، اطلاعات بیشتری از این راز به دست آورد.

پس از اینکه یک موجود کوچک سخنگو از طریق دهانش به بدن او نفوذ پیدا می کند، کافکا هیبینو توانایی تبدیل شدن به هیولایی وحشتناک را به دست می آورد که توسط نیروی دفاعی "کایجو شماره 8" نامیده می شود. کافکا در حالی که در فرم هیولایی خود قرار دارد، میتواند کاملا آگاه باقی بماند، او با این قدرت مافوق بشری که به دست می آورد سعی می کند که عضوی از سازمانی شود که کایجو ها را از بین می برند، تا از این طریق بتواند به قولی که به دوست دوران کودکی اش داده، عمل کند.

یوکی ایتوسه دانشجوی ناشنوای دانشگاهی است که دنیایش از تولد در سکوت فرو رفته است. او تمام عمرش را در همان‌جا زندگی کرده و تنها با دوست نزدیکش رین فوجیشیرو ارتباط برقرار می‌کند.

داستان هیولاها در محل کار، ۶ ماه بعد از اتفاقات پایان فیلم کارخانه هیولاها رخ می‌دهد، جایی که مایک و سالی متوجه می شوند که خنده کودکان ده برابر انرژی بیشتری نسبت به جیغ کشیدن آن‌ها از شدت وحشت ایجاد می‌کند و حالا نیروگاه مرکزی شهر مانسترپلیس از خنده کودکان برای سوخت خود استفاده می‌کند.

سریال در مورد یک باستان‌ شناس قرن بیست و یکم به نام هلنا است که یک روز از خواب بیدار شده و خود را در جزیره‌ای مرموز به نام آرک می‌بیند که توسط دایناسورها احاطه شده است. حال هلنا باید یاد بگیرد زنده بماند و متحدان جدیدی پیدا کند..

راکورو هیزوتوم دانش آموز سال دوم دبیرستان فقط به یک چیز علاقه دارد: پیدا کردن "بازی های مزخرف" و به اتمام رساندن آنها. بنابراین وقتی او با بازی جدید VR آشنا می‌شود، مرحله مقدماتی را به پایان رسانده و مستقیماً وارد مرحله عملی می شود.